همای رحمــت

درس‌هایی برای زندگی از سیره و فرمایشات امیرالمومنین علی(ع)

همای رحمــت

درس‌هایی برای زندگی از سیره و فرمایشات امیرالمومنین علی(ع)

آشنایی با میثم تمار یکی از یاران امام علی

سال‌ها پس از بیعت عمومیِ غدیرخم که در 18 ذی‌حجّة سال دهم هجرت انجام شد و گروهی از سرِ حقد و کینه آن را انکار کردند و دسته‌ای نادیده‌اش گرفتند، اکنون مسلمانان به خانه‌ی امام علیّ بن ابی‌طالب علیه السلام هجوم آورده‌اند تا به عنوان خلیفه‌ی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم با او بیعت کنند. آری، این مردم،‌ پس از آن که سلطه‌ی دیگران را تجربه کردند و در آن شکست‌هایی بس بزرگ متحمّل شدند، باز پیرامون آن حضرت گرد آمده‌اند... .

علی علیه السلام با بی‌میلی و کراهت خلافت را پذیرفت، لیکن با خود عهد کرد که یارانی خالص، مؤمن و دارای اوصافی ویژه برگزیند تا پس از آماده سازی و وارد نمودن آن‌ها به جامعه‌ی اسلامی، بتواند نقش مهمّی را، با کفایت، به دوش بگیرد؛ نقشی برای زمان حیاتش وحتّی برای دوران پس از شهادتش؛ نقشی که از مدّت‌ها قبل ذهن او را به خود مشغول کرده بود.

او به آنچه می‌خواست رسید و مردانش را یافت؛ مردانی که بدانچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند، مردانی وفادار و با اخلاص که جان و مال و فرزندان خود را برای استوار کردن پایه‌های اسلام و بقای آن، نثار می‌کردند. چنین هم شد؛ آن‌ها یکی پس از دیگری پا در راه فداکاری گذاشتند و با خون خود، بهای آن را نیز پرداختند؛ و این، همان راهی بود که دعوتگری آنان به سوی حق، که برای احیای دین خدا بود، پیش رویشان قرار داده بود و میثم بن یحیی، ملقّب به «تمّار» یکی از آنان بود؛ شخصیّتی والا مقام که به فیض شهات نیز دست یافت و فضایلش دو چندان شد؛ او از نزدیک‌ترین دوستان و حواریّین امام علی علیه السلام و ودیعه‌دار علم او بود.

نام و اسلام میثم تمّار

کنیه، نام و لقب او به ترتیب، ابوسالم(یا ابوجعفر)، میثم بن یحیای تمّار است. از آن رو که وی در کوفه خرما می‌فروخت، به «تمّار»؛ یعنی «خرما فروش» شهرت یافت. به‌طوری که اگر لقب وی را همراه با اسمش به کار نبرند، این شخصیّت تاریخی به ذهن شنونده نمی‌‌آید.

امیرمؤمنان، علی‌علیه‌السلام در 36 هجرت در کوفه مستقر شد و این شهر را پایتخت حکومتش قرار داد تا از آن‌جا، سرزمین پهناور اسلامی را اداره کند. از این زمان به بعد است که در تاریخِ کوفه به نام «میثم» برخورد می‌کنیم؛ بنابراین، او پیش از آن، در این شهر نبوده و یا با گمنامی در آن زندگی می‌کرده است.

در نقلی تاریخی می‌خوانیم که میثم، غلام زنی از قبیله‌ی بنی اسد بود و امام علی علیه السلام او را از آن زن خرید و آزاد کرد و از وی پرسید: نامت چیست؟ گفت: نامم «سالم» است. حضرت فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که پدر و مادرت در سرزمین عجم(یعنی ایران)، نامت را «میثم» گذاشته بودند. او می‌گوید: حق با خدا و رسول و امیرمؤمنان است؛ والله نام من همین است که گفتی. حضرت فرمود: پس، به همین نامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از تو نام برده باز گرد و نام «سالم» را رها کن. میثم می‌پذیرد و از آن نام دست می‌کشد و به جای آن، کنیه‌اش را «ابوسالم» قرار می‌دهد.

میثم تمّار در متون تاریخی

سرگذشت میثم در هاله‌ای از ابهام است؛ به گونه‌ای که پرتو تحقیقات مورّخان، نتوانسته است جز اندکی از آن را روشن کند؛ البتّه این پدیده، خاصّ او نیست؛ گروهی از مردان با اخلاصی که در موقعیّت‌های گوناگون در کنار امام علی علیه السلام و در رکاب او بودند نیز همین وضعیّت را دارند. سیره نویسان، سرگذشت نگاران و راوی شناسان هم، نامی از میثم تمّار نبرده‌اند، چه رسد به این که شرح حال او را بنویسند. در این میان، تنها ابن حجر است که در «الاصابه»، به شرح حال او می‌پردازد و در ابتدا می‌نویسد: «میثم تمّار اسدی ساکن کوفه شد و در آن جا نوادگانی دارد». وی در ادامه، برخی وقایعِ مربوط به میثم، از جمله داستان تشرّف او به ملاقات امیرمؤمنان علی علیه السلام را که پیشتر به آن اشاره کردیم باز می‌گوید. علاوه بر این، در بخش دیگر کتابش که به شرح حال جناب ابوطالب اختصاص دارد، در سلسلة راویانِ یک حدیث از میثم، فرزند او و نوه‌اش نام می‌برد؛ لیکن پس از آن، در مقام داوری می‌گوید: «این سلسله، از زمره‌ی شیعیان غالی‌اند و باعث سُرور و سرافرازی نیستند».

میثم تمّار در اثر همنشینی با امام علی علیه السلام و نیز به خاطر این‌که به اخلاق فاضله و تعامل نیکو با مردم شناخته شده بود، جایگاه والایی، به خصوص در آغاز خلافت امام علی علیه السلام در جامعه‌ی کوفه یافت. امام علی علیه السلام علمِ مصیبت‌ها و مرگ‌ها را به او آموخته بود، به گونه‌ای که با داشتن این علم، قبل از رخداد مصیبت‌ها و مرگ افراد، از آن‌ها آگاه می‌شد و این علم که او در سینه داشت پیش از هر چیز بر عظمت او و ارتباط شدیدش با پروردگار دلالت دارد.

ابن شهر آشوب در «المناقب» دربارة یکی از کرامات او می‌نویسد: «امیرمؤمنان علی علیه السلام میثم تمّار را برای انجام کاری فرستاد. او بر در دکان خویش ایستاده بود که مردی برای خریدن خرما نزدش آمد. میثم از او خواست درهمش را بگذارد و خرمایش را بردارد. او چنین کرد و رفت، میثم متوجّه شد که آن درهم مخدوش است. راوی گوید: در این هنگام میثم گفت: آن خرما تلخ خواهد شد! در همین حال بود که مشتری بازگشت و گفت: این خرما تلخ است!»

ابو خالد تمّار، یکی از دوستان میثم نیز چنین نقل می‌کند: «روز جمعه‌ای من و میثم تمّار در فرات بودیم که بادی وزید. او که سوار بر یکی از کشتی‌های حامل بار انار بود، بیرون آمد و در آن باد نگریست و گفت: کشتی را مهار کنید که این باد شدید خواهد شد! (بدانید که) هم اکنون معاویه مُرد! ابو خالد می‌گوید: جمعه‌ی بعد، پیکی از شام رسید و من از او خبر گرفتم و گفتم: ای بنده‌ی خدا، چه خبر؟! گفت: مردم در بهترین وضعیت‌اند. امیرالمؤمنین(معاویه) مُرد و مردم با یزید بیعت کردند. گفتم: مرگ او در چه روزی بود؟ پیک گفت: روز جمعه‌ای که گذشت».

همچنین در حدیث جبله‌ی مکیّه آمده است که میثم خبر از شهادت امام حسین علیه السلام می‌دهد؛ او می‌گوید: «شنیدم که میثم تمّار- قدّس الله نفسه- می‌گفت: والله که این امّت، پسر پیامبرشان را در محرّم، وقتی ده روز از آن بگذرد، می‌کشند و دشمنان خدا آن روز را روز مبارک می‌شمرند و به یقین، این امری مقدّر است که پیش­تر در علم خدای تعالی آمده است و آگاهی من از آن به خاطر خبری است که مولایم امیرمؤمنان علیه السلام به من داده و همچنین او به درستی، به من خبر داده که همه چیز بر او خواهد گریست...».

او از علی علیه السلام احادیثی نیز روایت کرده که قسمتی از آن‌ها به یادگار از او باقی است و علاوه براین، کتابی در تفسیر قرآن به نام «تفسیر میثم التمّار» نیز به او منسوب است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد